کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

اگر شما هم جزو آن دسته هستید که یه عالمه ایده درخشان توی سرتان دارید، مهارت و توانمندی های عالی دارید، اما دست به کاری نمی‌زنید تا زمانی‌که کسی از شما دعوت کند یا از شما کاری بخواهد، بدترین کار را در حق خودتان می‌کنید. اگر همواره نیاز دارید تا نیروی بیرونی شما را به کارکردن وا دارد ، پس قید موفقیت‌های بزرگ را بزنید. اگر راضی نیستید، پس به‌جای این‌که منتظر باشید تا دیگران فرصتی در اختیارتان قرار دهند تا خودی نشان دهید، خودتان باید برای خودتان فرصت بیافرینید. و همیشه اولین قدم را خودتان باید بردارید.زمانی که در جایی استخدام می‌شوید، ممکن است شغلتان تمام مهارت‌های شما را در بر نگرفته باشد. اگر شما به انجام دادن همان کار راضی باشید و بی هیچ حرف و حدیثی پیش بروید، رئیس و همکارانتان فکر می‌کنند نهایت توان شما، انجام همین کار است که به آن مشغولید. اما اگر بتوانید در محل کار خود، فراتر از کاری که بر عهده‌تان گذاشته شده ایده‌پردازی کنید، آن‌وقت دیگران متوجه پتانسیل شما خواهند شد. در اصل، وقتی صاحب شغلی می‌شوید، دقیقاً همان شغل را به شما نمی‌دهند؛ بلکه کلید ساختمان را به شما می‌سپارند، دیگر به خودتان بستگی دارد که کجا قرار بگیرید.
گزیده کتاب ‘کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم’ اثر تینا سیلیگ

کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم شما را به چالش می‌کشد تا خودتان و دنیا را با نگاهی تازه ببینید.

تحول‌های بزرگ زندگی ازجمله ترک محیط امن مدرسه یا آغاز کسب‌وکاری جدید ممکن است بسیار دلهره‌آور باشد. رویارویی با سد تصمیمات و آگاهی از این‌که کسی نمی‌تواند به‌تان بگوید که آیا تصمیم درستی می‌گیرید یا نه، ترسناک است. هیچ مسیر خط‌کشی‌شده یا دستورالعمل مشخصی برای موفقیت وجود ندارد. حتی پی‌بردن به این‌که چه موقع و از چه جایی شروع کنید ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

تینا سیلیگ در کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم به شما نشان نمی‌دهد کدام مسیر درست است و کدام مسیر اشتباه، بلکه مجموعه‌ی گسترده‌ای از مهارت‌ها و بینش‌هایی قابل‌درک و مؤثر را در اختیارتان قرار می‌دهد تا بتوانید با تکیه بر آن‌ها به موانع موجود در زندگی‌تان از چشم‌اندازی جدید نگاه کنید و مسیر خودتان را به سوی موفقیت ترسیم کنید.

 

شاید این سؤال برای شما هم پیش بیاید که آیا فقط بیست ساله‌ها باید این کتاب را بخوانند؟

خیر، در هر سنی که باشید مفاهیم کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم به کارتان می‌آید. خردی که از این کتاب می‌آموزید بی‌انتهاست. می‌توانید عدد بیست را از عنوان پاک کنید و سن خودتان را به‌جای آن بگذارید. هیچ‌وقت برای یادگرفتن این درس‌ها زود یا دیر نیست.

خود تینا سیلیگ هم در بخشی از کتاب می‌نویسند:

«به خودتان اجازه دهید فرضیات را به چالش بکشید، با دیدی تازه به دنیا نگاه کنید، تجربه کنید، شکست بخورید، برنامه‌ی خود را ترسیم کنید و حدوحدودِ توانایی‌های خودتان را بسنجید. این دقیقاً چیزی است که کاش وقتی بیست‌سال، سی‌سال و چهل‌سالم بود، می‌دانستم، و همان چیزی است که دائماً در شصت‌سالگی به خودم یادآوری می‌کنم.»

در واقع، رازی وجود دارد که آدم‌های کمی آن را بیان می‌کنند: بلاتکلیفی‌ای که هنگام ترک دانشگاه سراغ ما می‌آید هیچ‌وقت از بین نمی‌رود. این بلاتکلیفی و تردید در هر نقطه‌ی عطفی از زندگی ما هست؛ وقتی شغل جدیدی را آغاز می‌کنیم، شرکت جدیدی راه‌ می‌اندازیم، رابطه‌ی جدیدی شکل می‌دهیم، بچه‌دار می‌شویم یا به بازنشستگی می‌رسیم. هرکدام از این تصمیم‌ها و حق ‌انتخاب‌ها دری رو به تردید و البته فرصتی بزرگ به‌روی ما می‌گشاید و راهکارهای کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم می‌توانند در تمام این مراحل برای شما مفید واقع شوند.

این کتاب با باز ‌کردن چشمان شما، دنیایی از فرصت‌ها را به روی شما باز می‌کند.

#ایده

#کتاب

پیمایش به بالا